سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صبا ویژن
") coffeeWin.document.write("
") coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write("KKR CORP"); coffeeWin.document.write("


"); coffeeWin.document.write("KKRCITY"); coffeeWin.document.write("

"); coffeeWin.document.write("بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران "); coffeeWin.document.write("

"); coffeeWin.document.write("بهترین کدهای جاوا اسکریپت"); coffeeWin.document.write("

"); coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write(" به ما لینک دهیدنیازمند یاری سبزتان"); coffeeWin.document.write("

"); coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write(""); coffeeWin.document.write(""); //-->

سفارش تبلیغ

بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران

ضا موسوی از ساری - عشق را نباید دست کم گرفت چون دامن گیر است
سفارش تبلیغ
کسی که در حال جستجوی دانش مرگش در رسد، در حالی خدا را ملاقات می کند که میان او و پیامبران جز درجه پیامبری فاصله ای نباشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

ضا موسوی از ساری - عشق را نباید دست کم گرفت چون دامن گیر است

جستجو در وبلاگ:
Powerd by: Parsiblog ® team.
اهای خشکل عاشق اهای عمر دقایق(سه شنبه 85 مهر 25 ساعت 7:18 عصر )
من روحیه ای دارم که دلم می خواد با همه کس دوست باشم و هیچ خاطره بدی از من تو ذهن هیچ کس نباشه . دلم می خواد اگر کسی رو بعد از چند سال دیدم باز هم با هم احساس صمیمیت داشته باشه و من رو هم جزو دوستان خودش بدونه
تو شرکتی که هستم همکاری دارم که دقیقا کنار هم می نشینیم. ما با هم هیچ شباهتی از نظر خط فکری نداریم و در 90 درصد موارد متضاد فکر می کنیم .با این وجود به خاطر همین روحیه تو چند ماهی که کنار هم نشستیم تمام سعیم رو کردم تا بهش نزدیک بشم و نگذاشتم اختلافات عقیدتی بین ما نمود داشته باشه. خدا وکیلی کم هم تلاش نکردم . تو اوج فشار کاری خودم همیشه وقتی رو برای اون خالی می کردم تا براش ویندوز نصب کنم ، شپش های کامپیوترش رو بکشم !!! اشکالات نرم افزارش رو برطرف کنم و ...
در عوض چون این آقا تنها کسیه که تو شرکت کیهان می خونه ، من روزنامه اش رو از روی میز (نه از تو کمدش) بر می داشتم که البته اون هم همیشه غرغری نثار من می کرد که من جدی نمی گرفتم . ولی بعد از اینکه برای نرم افزار sap2000 v 10 که مشکل پیدا کرده بود نزدیک 5 6 ساعت وقت گذاشتم و آخر مشکلش رو 3 ساعت بعد از رفتن خودش پیدا کردم (ساعت 8 شب) ، بهش گفتم که به ازای این کار اون دیگه نباید بابت اینکه روزنامه اش رو از رو میزش بر می دارم و می خوانم غر بزنه . ولی اون نه تنها قبول نکرد که فردای همون روز واقعا روزنامه رو از تو دستم کشید و بهم گفت " از این به بعد روزنامه رو فقط ظهرها بر می داری . اون هم حتما باید اجازه بگیری " . خیلی آتش گرفتم . واقعا جواب تلاش من این نبود . برای همین تصمیم گرفتم دوستی یک طرفه بینمون رو قطع کنم و با اون فقط در حد یک همکار ارتباط داشته باشم و نه بیشتر . چون در این مورد به نتیجه رسیدم که این دوستی فقط زحمتش برای من می مونه و کوچکترین فایده ای برای من نداره .
دوم اینکه فهمیدم خاکی بودن در برابر کسانی که انگار از دماغ فیل افتاده اند نه تنها درست نیست ، بلکه فقط باعث می شه شخصیت آدم لگد مال غرور احمقانه این آدمها بشه..

» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
سلام ایا شما می دانید مهناز کیست؟(سه شنبه 85 مهر 25 ساعت 7:16 عصر )

عجب شرایط وحشتناکی شده . سه شنبه پیش با یکی از همکاران از فرودگاه به خونه بر می گشتیم . راننده واقعا اعصاب خرابی داشت و معلوم بود که از موضوعی خیلی ناراحته. خلاصه آخر طاقت نیاورد و خودش شروع کرد به درددل . می گفت پسر جوانی رو به مقصد آریاشهر سوار کرده . وقتی نزدیک مقصد بودند و تو شلوغی ترافیک و چراغ قرمز گیر کرده بودند ، پسرک که صندلی جلو نشسته بود ، یک دفعه شلوارش رو کشیده پایین و شروع کرده به داد و بیداد که " این من رو گول زده و گفته 10000 تومان بهت می دم و حالا که کارش رو کرده نمی خواد پول من رو بده . " مردم هم جمع شدند دور ماشین و هر کی چیزی گفته . یکی تف انداخته ، یکی فحش داده ، یکی گفته آقا پولش رو بده خودت رو خلاص کن و .... خلاصه اینکه اونقدر قشنگ نقشش رو بازی کرده بود که همه باور کرده بودند و راننده هم برای اینکه بیشتر از این آبروش نره تمام پولی رو که دشت کرده بود (حدود 5000 تومان) به پسره داده و خودش رو از شر اون خلاص کرده . راننده می گفت پسره اصلا سر و وضع تابلویی نداشته و اتفاقا شیکپوش هم بوده . فقط وقتی شروع به حرف زدن کرد معلوم بود عملیه . جالب اینکه می خواست کارت ماشین راننده رو هم ب .

                                                                                                      

                                                                                                             


» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
عشق هم مرزی دارد ای جوان ها(سه شنبه 85 مهر 25 ساعت 6:39 عصر )

من رضا موسوی از ساری متولد ماه مهر 1368 و در سن 13 سالگی سر و کارم شده  و همچنان هم از دست این مریضی سر در گمم و نمی دانم که به کی پناه ببرم و هنوز هم در این پند سالگی عشق خودمو پیدا نکردم هر کی رو پیدا کردم خیلی خودشون می گیرن و افاده زیادی می کنن خدا می دونه که عاقبت من با این عاشقی  چی میشه و سر از کجا در می ارم وای از دست این عشق ......

 


» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
سلام اسی عاشق(سه شنبه 85 مهر 25 ساعت 6:37 عصر )
عشق هیچ وقت سن و قیافه نمی شناسد بلکه کسی عاشق می شود درد این مریضی دست خودش نیست و درمانی این بیماری ندارد تنها درمان این بیماری این است که به عشق خود برسن  و سلا م....
» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
اهای خشکل عاشق اهای عمر دقایق(سه شنبه 85 مهر 25 ساعت 6:36 عصر )

به نام خدا که عشق رو در وجود همه انسانها قرار داده و این نعمت الهی را در وجود همه ما انسانها نهاده که ما انسانها از این نعمت بهره ببریم ..


» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
عشق را نباید دست کم گرفت چون دامن گیر است(چهارشنبه 84 آبان 25 ساعت 12:0 صبح )
من عاشقم و می خواهم در این عشق نقش کو چکی داشته باشم و من می خواهم در زندگی خودم هم مثل دوران عشقم راحت زندگی کنم
» ضا موسوی از ساری
»» نظرات دیگران ( نظر)


»
<      1   2   3   4   5